سفیر سیمرغ، وبلاگ تخصصی ادبیات فارسی

سریال مدار صفر درجه و افشین یداللهی

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

 

وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید

 

من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی

 

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر

چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر

آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود

دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود

من عاشق چشمت شدم...

(شاعر: دکتر افشین یداللهی،خواننده:علیرضا قربانی،آهنگساز : فردین خلعتبری)

 

 



:: برچسب‌ها: شعر, افشین یداللهی, سریال, مدار صفر درجه,
نويسنده : ....


جملات زیبا از دکتر حسابی

 1.چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است.

2.زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید. 

3.عشق، به وجود آورنده اعمال زیباست

4.  کار کنیم، زحمت بکشیم، از سرمایه چیزی کم نداریم.

       5.احساس اجبار به فداکاری، لازمه زندگیست. 

6. انجام وظیفه، لازمه جهش بسوی پیشرفت است.

    7.تقلید از غرب، خطری است جدی، که چشمه های نبوغ را، خشک می کند.

   8.یک عمل درست، بهتر است از هزار نصیحت. 

9. بزرگترین خوشحالی من در زندگی : هوش و استعداد جوانان ایرانی است.

    10.راه پیشرفت، ارزش نهادن به علم و تحقیق، احترام به معلمین، اساتید، دانش آموزان و دانشجویـان است.

   11.سادگی و عشق از عوامل پیشرفت است، که در قلب ما ایرانیان است.

  12. هرچه انسان ،وجود ارزشمندتری داشته باشد به همان اندازه مودب و فروتن است.

   13.فعال باشیم، ولی ملایم، عادل باشیم، ولی با گذشت.

   14.جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس بخواهد خانه اش را آباد کند باید در ویرانی مملکتش بکوشد.

   15.هنر، با احساسات آدمی بازی می کند.

   16.عشق زندگی را به شیوش می آورد.

   17.هنر، چاشنی زندگیست. 

   18.ایران، جزیره هوش و ذکاوت است.

   19.شخصیت یک ملت را، ادبای آن ملت می سازند.

   20.طنز در مملکت ما، یک مقاومت ملی است، و همیشه حافظ ایران بوده است.

   21.موسیقی خوب ایرانی، یک طرز تفکر است. یک فلسفه است، و بیان یک آرزوست.

   22.داشتن هدف، و رفتن به دنبالش، خوب است ولی عاشق هدف بودن و گرفتار شدن چیز دیگری است

   23.با بچه ها، با اطمینان رفتار کنید تا قابل اطمینان بار بیایند، و قابل اطمینان شوند.

   24.دولت، وظیفه دارد، خوشحال کنندگان مردم را، تشویق کند.

  25.باید جوانان، حفظ سازمان را، آموزش داد.

   26.سازماندهی، لازمه و خواسته الگوی پیشرفت است.

   27.حفظ سنن اعتقادی، ملی و نبوغ نژادی، واجب است.

  28.نظامی که، دارای سازمان باشد، چارچوبی استوار دارد.

 



:: برچسب‌ها: دکتر حسابی, حسابی,
نويسنده : ....


داستانک دیونه ام نه احمق

مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد.

هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد.

مرد حیران مانده بود که چکار کند. تصمیم گرفت که ماشینش را همانجارها کند و برای خرید مهره چرخ برود.

در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:

از ٣ چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی.

آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند.

پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.

هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: �خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی. پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟

دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم!

برګرفته از وبلاګ ګل سرخ



:: موضوعات مرتبط: داستان، داستانک، ،
:: برچسب‌ها: داستانکُ,
نويسنده : ....


داستان کوتاه ترازوی مرد فقیر !

 

مرد فقیرى بود که همسرش کره میساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت. آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!

برگرفته از سایت کمیاب

 



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه، ،
:: برچسب‌ها: داستان کوتاه, ترازوی مرد فقیر,
نويسنده : ....


قدردانی

 مردی به پدر همسرش گفت : عده زيادي‌ شما را به خاطر زندگی زناشوئی موفقی که دارید تحسین می‌کنند. ممکن است راز این موفقیت را به من بگوئید؟

پدر با لبخندی پاسخ داد: هرگز همسرت را به خاطر کوتاهی‌هایش یا اشتباهی که کرده مورد انتقاد قرار نده. همواره این فکر را در یاد داشته باش که او به خاطر کوتاهی‌ها و نقاط ضعفی که دارد نتوانسته شوهری بهتر از تو پیدا کندو همينطور معكوس آن..................

*********************************************************** 


:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، داستانک، ،
:: برچسب‌ها: قدردانی, نواقص انتخاب,
نويسنده : ....


امید زندگی
من زندگي را دوست دارم
ولي از زندگي دوباره مي ترسم!

قانون را دوست دارم

ولي از پاسبانها مي ترسم!

کودکان را دوست دارم

ولي از آئينه مي ترسم!
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم مي ترسم!
من مي ترسم
پس هستم
اينچنين مي گذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار مي ترسم..............

نويسنده : ....


http://guide.farzanehedu.com/Repositary/RadEditor/SentImages/ElhamBakhsh9_Persian-Star_org_028.jpg

http://guide.farzanehedu.com/Repositary/NewsFiles/ImagesFile/71.jpg



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
نويسنده : ....


سخنان الهام بخش

 

akhlagh[WwW.KaMyAb.Ir]akhlagh[WwW.KaMyAb.Ir]akhlagh[WwW.KaMyAb.Ir]



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
:: برچسب‌ها: سخنان الهام بخش, عاشقانه ها,
نويسنده : ....


داستان کفش و تجربه سفر

 دلبسته ي کفشهایم بودم.

کفش هايي که يادگار سال هاي نو جواني ام بودند

دلم نمي آمد دورشان بيندازم .

هنوز همان ها را مي پوشيدماما کفش ها تنگ بودند و پایم را مي زدندقدم از قدم اگر بر مي داشتم زخمی تازه نصیبم مي شد

سعي مي کردم کمتر راه بروم زيرا که رفتن دردناک بود ================================
مي نشستم و زانوهایم را بغل مي گرفتمو مي گفتم:چقدر همه چیز دردناک است چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنيایم مي نشستم و می گفتم : زندگیم بوي ملالت مي دهد و تکرار ============================== .
می نشستم و می گفتم:خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم.قدم از قدم بر نمیداشتم ..
می گفتم و می گفتم =========================
......... پارسايي از کنارم رد شدعجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشتمرا که ديد لبخندي زد و گفت: خوشبختي دروغ نيستاما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است.

و زيباترين خطر..... از دست دادن ==============



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، داستان کوتاه، داستانک، ،
:: برچسب‌ها: داستان, پارسا, کفش, سفر,
نويسنده : ....


سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم،
مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك
كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه
يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه
يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛
يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاكهمين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره
يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌
هيچ‌ وقت هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك باقي‌ بماند،
فقط‌ خاك............
اما حالا يك‌ كف‌ دست‌ خاك وجود دارد كه‌
خدا به‌ او اجازه‌ داده‌
نفس‌ بكشد،ببیند،بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد.
يك‌ مشت‌ خاك  كه‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود،انتخاب‌ كند، عوض‌ بشود، تغيير كند
واي، خداي‌ بزرگ! من‌ چقدر خوشبختم. .................

 



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، نثر، نثر،داستان، ،
:: برچسب‌ها: ارزش, انسان, خاک,
نويسنده : ....


لطف حق

شنیدید که می گن:

تا نباشد لطف حق

برگی نیفتد از درخت................

یعنی همین.ببینید............


:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،

نويسنده : ....


نقطه اوج زیارت عاشورا کجاست ؟

زیارت عاشورا ، زیارت انسانیت محض است . طعم زیارت عاشورا حس ناب انسان بودن است . همه جای زیارت عاشورا نقطه اوج است زیرا این عبارات و کلمات حماسی از روح زیبایی سرچشمه گرفته است که فراز و فرودی ندارد بلکه همیشه در اوج احساس و شعور قرار دارد.

زیارت عاشورا به یک معنی مقدمه و موخره ندارد بلکه همه ، متن است و همه ، نتیجه است . از اصل مطلب شروع میشود و به اصل مطلب خاتمه می یابد . زیارت عاشورا چکیده ی آمال و آرزوهای انسان است . نمیتوان بین فرازهای این راز و نیاز یکی را به عنوان برترین برگزید اما بعنوان نمونه ی بارزی از سایر برجستگی های این متن بلند مرتبه میتوان به گوشه ای از آن اشاره کرد .

انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم

در صلحم با هرکس که با شما در صلح است و در جنگم با هرکس که با شما در جنگ است

این سخن قاطع و روشن ، حقیقتا روان آدمی را جلا میدهد . در هنگام خواندن زیارت به اینجا که میرسی سبک میشوی و احساس میکنی حق مطلب را ادا کرده ای . احساس میکنی که روح نا آرام تو سالها بود که به دنبال همین عبارت میگشت و الان با ادای این جمله به مقصود خویش دست یافته است.

این فراز را که زمزمه میکنی ، باور میکنی که به رسالت پیامبر ایمان آورده ای و از اعماق قلبت ندای موافقت و مرافقت بلند میشود. حس میکنی که آن “یقینی” که بارها آن را شنیده ای و معنی اش را نفهمیده ای ، همینجاست . فکر میکنی که اگر کسی به پروردگار علی اعلی یقین داشته باشد دقیقا همین عبارت را زمزمه خواهد کرد . اینگونه است که وقتی این فراز متعالی را زمزمه میکنی نمیخواهی تمامش کنی و دوست داری بارها تکرارش کنی و از تکرار کردنش خسته نمیشوی . اگر کسی بتواند به همین یک نکته جامه عمل بپوشاند به هدف آفرینش رسیده است. . . .و حرف برای گفتن در این خصوص بسیار زیاد است . . . خلاصه اینکه چکیده ی ایمان این است :

انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ! یاحسین !

برگرفته از سایت کمیاب



:: موضوعات مرتبط: نثر، ،
نويسنده : ....


داستان قصاب و سگ باهوش….

539780

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید.
کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.
قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت.
سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا

منبع :سایت مصطفی سرداری www.msardary.ir

 



:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، نقد و تحلیل، ،
:: برچسب‌ها: داستان, قصاب و سگ باهوش, پائولو کوئلیو, روانشناسی موفقیت,
نويسنده : ....


نقطه چینی برای زمان..........

 

تمام می شود
تمام ناگفته های من
فقط چند نقطه چین باقی می ماند
تا حرف های سادگی هایم را
دوباره تکرار کنی

****************

حس سفید و خاکستری شدن اینجا!

نشانه ی دوباره جوانه زدن است!!!

چند سطر آبی می شوم.

چند سطر سفید

و گاهی خاکستری!!!!!!!!!!!

 



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، ،
نويسنده : ....


داستانک

 

 یك شب سرد پاییز یك پروانه اومد پشت پنجره اطاق پسرك و به شیشه زد: تیك! تیك! تیك!پسرك كه سرش حسابی گرم بود، برگشت و دید یه پروانه كوچیك اونجاست!..پروانه با شور و شوق گفت: می‌خوام باهات دوست بشم، لطفا پنجره رو باز كن.اما پسرك با اوقات تلخی جواب داد: نمی‌شه، تو یه پروانه هستی!پروانه خجالت زده سرش رو كج كرد و با صدای لرزون گفت: لطفا پنجره رو باز كن، هوا اینجا خیلی سرده!اون پسر باز هم قبول نكرد: برو از اینجا و منو راحت بذار!پروانه با غم زیاد از اونجا دور شد.فرداش پسرك از رفتارش پشیمون شد و پیش خودش گفت: برای اولین بار كسی خواست با من دوست بشه ولی من حرفشو گوش نكردم و پیش خودش فكر كرد كه "ممكنه پروانه برگرده و این بار با هم دوست می‌شیم".مدت‌ها كنار پنجره باز اتاقش نشست. پروانه‌های زیادی اومدن اما از پروانه اون شب خبری نشد.خسته از انتظار، پسرك پیش مرد دانا رفت و ماجرا رو براش تعریف كرد.مرد دانا بهش گفت: پسر عزیزم عمر پروانه‌ها بیشتر از یك یا دو روز نیست!پسرك از اون روز دیگه همیشه یادش موند كه برای دوستی و دوست داشتن فرصت كوتاهی داره و نباید از کوچکترین فرصتی دریغ کرد...
****************************************************

 



:: موضوعات مرتبط: داستانک، نثر، ،
نويسنده : ....


کمی اندیشه

  كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
 پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
 مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد.
 روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...
 نتیجه اخلاقی : مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند
 و دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود! وثابت کنیم گه از یک الاغ کمتر نیستیم
 



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، داستان کوتاه، نثر، ،
نويسنده : ....


درس هایی از رجینا برت

 1_ زندگی مهربان نیست, اما باز هم خوب است.
2_ وقتی شک داری قدم بعدی را کوتاه تر بردار
3_ زندگی کوتاهتر از آن است که برای نفرت از کسی وقت صرف کنی.
4_ شغل تو وقتی که بیمار هستی به فکر تو نخواهد بود، اما دوستان و والدین ات چرا.با آنها در تماس باش.
5_ هر ماه اقساط خود را بموقع پرداخت کن.
6_ لازم نیست در هر بحثی برنده باشی.
7_ با دیگران همدردی کن، این خیلی بهتر از تنها گریه کردن است.
8_ هرکسی را همانطور که هست بپذیر.
9_ پس انداز برای دوران پیری را با اولین چک حقوقت شروع کن.
10_ وقتی نوبت مشکلات می رسد، مقاومت بیهوده است، با مسایل روبه رو شو.
11_ با گذشته ات آشتی کن تا امروزت را خراب نکند.
12_ بد نیست گاهی بچه هایت ببینند گریه می کنی.
13_ زندگیت را با کسی مقایسه نکن،از کجا می دانی آنها در چه وضعیتی هستند.
14_ اگر قرار است رابطه ای پنهان بماند،درگیرش نشو.
15_ هر چیزی ممکن است در یک چشم بر هم زدن تغییر کند،اما ناراحت نباش،خدا پلک نمی زند.
16_ نفس عمیق بکش ،آرامتر می شوی.
17_ از هرچیز که مفید،زیبا و لذت بخش نیست دست بکش.
18_ هراتفاقی که واقعا به تو فشار می آورد ، تو را قوی تر می کند.
19_برای اینکه کودکی خوبی داشته باشی هیچ وقت دیر نیست.
20_ وقتی قرار است دنبال کسی بروی که واقعا دوستش داری نگو "نه"
21_ شمع روشن کن،ملحفه ها رو نو کن. دل انگیز ترین لباس راحتی ات را بپوش.برای زمان خاصی نگه اش ندار همین امروز زمان خاص فرا رسیده است.
22_ آمادگی کافی است،دل را به دریا بزن.
23_ هیچ کس جز خودت مسئول خشتودی تو نیست.
24_هر مشکلی که برایت پیش آمد به خودت بگو 5 سال دیگه هم این مسئله برایم مهم است؟
25_ همیشه زندگی را انتخاب کن.
26_ بخشنده باش.
27_ آن چه دیگران درباره ات فکر می کنند به تو مربوط نیست.
28_ زمان همه چیز را درست می کنه،به زمان وقت بده.
29_ اوضاع هرچقدر هم بد یا خوب باشه تغییر می کنه.
30_ خیلی جدی نباش.
31_ به معجزه اعتقاد داشته باش.
32_ قدر پدر مادرت را بدان.
33_ زندگی را بررسی نکن،کارت را بکن،و بیشترش را همین حالا.
34_ فرزندانت فقط یک دوران کودکی دارند.
35_اگر مشکلات را تلنبار کنیم،مشکلات خود را بزرگ تر می کنیم.
36_ حسادت اتلاف وقت است،همین حالا آنچه لازم داشتید ، دارید.
37_ بهترین پیشامد هنوز در راه است.
38_ مهم نیست چه احساسی داری،بلند شو،لباس بپوش و شروع کن.
39_ رها باش.
40 زندگی فرازو فرود نیست،نعمت است.
 


نويسنده : ....


جاده های دیدنی

 

این جاده های زیبا بر اساس نظر سنجی کاربران یک سایت اینترنتی انتخاب شده اند. نام انگلیسی آنها نیز در زیر عکس درج شده است. چرا که شاید روزی گذرتان به آن کشور افتاد ...

کالیفرنیا
Highway 1, Big Sur, California


سوئد
Furka Pass, Switzerland
 
 

چین
Tianmen Mountain Road, Hunan, China
 

آفریقای جنوبی
Chapman’s Peak Drive, Cape Town, South Africa
 

ایتالیا
Stelvio Pass, Eastern Alps, Italy
 

فرانسه
Col de Turini, France
 

چین
Guoliang Tunnel Road, China
 

آلاسکا
Denali Highway, Alaska

چین/پاکستان
Karakoram Highway, China/Pakistan
 

استرالیا
Great Ocean Road, Australia

آفریقای جنوبی
Sani Pass, KwaZulu-Natal, South Africa


آرژانتین
Ruta 40, Argentina


مونتانا
Going-to-the-Sun-Road, Glacier National Park, Montana

مراکش
Dadès Gorges, High Atlas, Morocco


کلورادو
U.S. Route 550 ‘The Million Dollar Highway, Colorado



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، جهان، ،
نويسنده : ....


آرایه های ادبی در نفثه المصدور

آرایههای ادبی در قلمرو نثر- نفثهالمصدور و شعر منثور

پیشینیان‌، نوشته‌ را به‌ دو شاخه‌ نثر و نظم‌ تقسیم‌ می‌کردند و نوشته‌های‌ منظوم‌ را شعر می‌گفتند. امروز می‌دانیم‌ که‌ نوشته‌، تنها از نظر صورت‌ و قالب‌ است‌ که‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ را می‌پذیرد. بسیارند نوشته‌های‌ منظومی‌ که‌ هیچ‌ رنگی‌ از شعر ندارند و بسیارند نوشته‌های‌ منثوری‌ که‌ سرا پا شعرند. اگر برای‌ زمانی‌ کوتاه‌ هدف‌ نثر را فراموش‌ کنیم‌، هنری‌ترین‌ و زیباترین‌ نثرهای‌ جهان‌ آنهایی‌ هستند که‌ بیان‌ شاعرانه‌ دارند. در زبان‌ فارسی‌، از دیرباز تا امروز نمونه‌های‌ فراوانی‌ از این‌ گونه‌ نثر یافته‌ می‌شود و بهتر است‌ بگوییم‌ نثر شاعرانه‌ روش‌ معمول‌ نویسند گان‌ پیشین‌ پارسی‌ زبان‌ بوده‌ است‌ اگر از تاریخ‌ بیهقی‌، آثار خواجه‌ عبدالله‌ انصاری‌، کلیله‌ و دمنه‌، مرزبان‌ نامه‌، گلستان‌ سعدی‌ و ... گاهی‌ نام‌ برده‌ می‌شود، تنها برای‌ بیان‌ نمونه‌ است‌. شیرینی‌ نوشته‌های‌ فلوبر، رومن‌ رولان‌، بالزاک‌، تولستوی‌، هوگو و ... نیز در گرو زبان‌ و بیان‌ شاعرانه‌ آنهاست‌. اما همواره‌ باید به‌ یاد داشت‌ که‌ شعر و نثر هر کدام‌ هدفی‌ جداگانه‌ دارند. زیبایی‌های‌ چشم‌ و گوش‌نوازی‌ که‌ شعر را می‌آرایند، دلیل‌ برتری‌ آن‌ بر نثر نخواهد بود. مقایسه‌ این‌ دو شاخه‌ کلام‌ از دیدگاه‌ آرایه‌های‌ ادبی‌ - اگر هم‌ ذوقی‌ باشد - علمی‌ نیست‌. نثر برای‌ بازگویی‌ سخنانی‌ است‌ که‌ باید به‌ سادگی‌ گزارده‌ شوند. بی‌گمان‌ اگر این‌ سخنان‌ گفتنی‌ شیوا و زیبا گزارده‌ شوند، نثر شیرین‌ و خواندنی‌ خواهد بود، اما اگر بهانه‌ شیوایی‌ و زیبایی‌، آنها را از انتقال‌ سریع‌ و ساده‌ پیام‌ باز دارد به‌ راستی‌ از هدف‌ باز مانده‌اند. قدیمی‌ترین‌ نثرهای‌ پارسی‌ دری‌ با مقصود خویش‌ سازگارترند (نثرهای‌ تاریخ‌ بلعمی‌، تفسیر بزرگ‌، عجایب‌ البلدان‌ و ...) در این‌ نوشته‌ها هیچ‌ مانعی‌ برای‌ دریافت‌ معنای‌ راستین‌ نیست‌. اما انگیزه‌های‌ تأثیرگذاری‌ و ذوق‌ شاعرانه‌ نویسنده‌های‌ ایرانی‌ آرام‌ آرام‌، راه‌ ورود آرایه‌های‌ ادبی‌ و دستمایه‌های‌ شاعری‌ را به‌ قلمرو نثر هموار می‌کند و سایه‌ هنرنمایی‌های‌ شاعرانه‌ بر سر نثر، روز به‌ روز سنگین‌تر می‌شود. اگر نثر "تاریخ‌ بیهقی‌" به‌ دلیل‌ توانایی‌ نویسنده‌اش‌، از نمک‌ آرایه‌های‌ ساده‌ به‌ روش‌ اعتدال‌ سود جسته‌ است‌، نثر کلیله‌ و دمنه‌ با نمک‌ بیشتری‌ صنعت‌پردازی‌ کر ده‌ و مقامه‌های‌ حمیدی‌ همه‌ چیز را برای‌ تکلف‌های‌ بعدی‌ فراهم‌ آورده‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ همین‌ روند در شیوه‌ نثرنویسی‌ در زبان‌ عربی‌ "با تفاوت‌ دو قرن‌ پیشتر از فارسی‌" معمول‌ بوده‌ است‌.

برگرفته از وبلاگ سبوی تشنه



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: آرایه های ادبی, نثر, نفثه المصدور, سبوی تشنه, دکتر کاووس حسن لی, دانشگاه شیراز,
نويسنده : ....


الهه ها و ایزدان یونان 1

اساطیر یونان باستان 

دوازده ایزد المپ‌نشین

خدایان المپ یا المپ نشینان ۱۲ تن بودند که پس از سرنگونی تایتان‌ها ۱ به حکومت پرداختند.

مقر خدایان بزرگ و اصلی قله کوه المپ۲ است. کوه المپ محل نبرد تایتانها با خدایان دوازده گانه بود و بعدها هم به عنوان محل زندگی خدایان از آن نام برده شد. تمام المپ‌نشینان به نوعی با یکدیگر خویشاوندی داشتند و بنا به شرایط زمانه هر از گاهی یک یا چند تن از آنها بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. برای مثال اگر در زندگی واقعی، همسر حاکم یا شخص قدرتمند منطقه از شخصیت قوی یا خانواده مهم‌تری بود، خدایان زن و به خصوص هرا۳ که خدای مادر بود مورد توجه می‌گرفت؛ اگر جنگی در میان بود، معبد خدای جنگ بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. از این قله مرتفع زئوس خدای خدایان فرامین خود را به سایر خدایان صادر می‌کند خدایان هر کدام خانه‌ای مخصوص خود دارند.

قلهٔ المپ مرتفع‌ترین قله‌های یونان است، شعرا فکر می‌کردند این قله با آسمان تماس دارد.

خدایان اصلی به زبان رومی از این قرار هستند:

·         ژوپیتر۴, زئوس (شاه خدایان)

·         نپتون۵, پوزئیدون (خدای دریا)

·         پلوتو۶, هستیا (ایزدبانوی تندرستی)

·         مارس۷, آریس (خدای جنگ)

·         وولکن۸, هفانیستوس (خدای آتش و آهن)

·         مرکوری۹, هرمس (خدای سفر)

·         فیبوس۱۰, آپولو (خدای یونانی)

·         یونو۱۱, هرا (همسر زئوس)

·         مینروا۱۲, آتنا (ایزدبانوی خرد)

·         دیانا۱۳, آرتمیس (ایزدبانوی شکار)

·         ونوس۱۴, آفرودیته (ایزدبانوی عشق و زیبایی)

·         سرس۱۵, دیمیتیر (ایزدبانوی کشاورزی)

آپولو (به یونانی: Ἀπόλλων, Apóllōn؛ یا Ἀπέλλων, Apellōn)‏، خدای روشنایی (خورشید)، موسیقی، کمانداری (اما نه برای جنگ یا شکار)، هنرها و پیشگویی در اسطوره‌های یونان و رومی است.

وی پسر زئوس و لتو و برادر دوقلوی آرتمیس بود. زادگاهش جزیره ادبیات حماسی، حماسه های یونان، ،
:: برچسب‌ها: اساطیر, الهه ها, ایزدان, یونان, آپولو, جنگ تروا, بهنام,

نويسنده : ....


شعر عشق صدای پای فاصله هاست......... سهراب سپهری

دم غروب ، میان حضور خسته اشیا

 

نگاه منتظری حجم وقت را می دید.
و روی میز ، هیاهوی چند میوه نوبر
به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود.
و بوی باغچه را ، باد، روی فرش فراغت
نثار حاشیه صاف زندگی می کرد.
و مثل بادبزن ، ذهن، سطح روشن گل را
گرفته بود به دست
و باد می زد خود را.

مسافر از اتوبوس
پیاده شد:
“چه آسمان تمیزی!”
و امتداد خیابان غربت او را برد.

غروب بود.
صدای هوش گیاهان به گوش می آمد.
مسافر آمده بود
و روی صندلی راحتی ، کنار چمن
نشسته بود:
“دلم گرفته ،…
دلم عجیب گرفته است.
تمام راه به یک چیز فکر می کردم
و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد.
خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود.
چه دره های عجیبی !
و اسب ، یادت هست ،
سپید بود
و مثل واژه پاکی ، سکوت سبز چمن وار را چرا می کرد.
و بعد، غربت رنگین قریه های سر راه.
و بعد تونل ها ،
دلم گرفته ،
دلم عجیب گرفته است.
و هیچ چیز ،
نه این دقایق خوشبو،که روی شاخه نارنج می شود خاموش ،
نه این صداقت حرفی ، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست،
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند.
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.”

نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد :
“چه سیب های قشنگی !
حیات نشئه تنهایی است.”
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
- قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق ، تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس.
و عشق ، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.
- و نوشداری اندوه؟
- صدای خالص اکسیر می دهد این نوش.

و حال ، شب شده بود.
چراغ روشن بود.
و چای می خوردند.

- چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
- چقدر هم تنها!
- خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی.
- دچار یعنی
- عاشق.
- و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد.
- چه فکر نازک غمناکی !
- و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.
- خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.
- نه ، وصل ممکن نیست ،
همیشه فاصله ای هست .
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است.
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله ای هست.
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیات میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.
و عشق
صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی که
- غرق ابهامند
- نه ،

 

 



:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: اشعار , سهراب سپهری – عشق , صدای فاصله هاست,
نويسنده : ....


دل نوشته هایی از ادب معاصر

وقتی که تو نیستی
دنیا
چیزی کم دارد
مثل ِ کم داشتن ِ یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه ! ...

من فکر می کنم در غیاب ِ تو
همه ی ِ خانه های ِ جهان خالیست !
همه ی ِ پنجره ها بسته است !
وقتی که تو نیستی
من هم
تنهاترین اتفاق ِ بی دلیل ِ زمین ام .
واقعا ...
وقتی که تو نیستی
من نمی دانم برای گم و گور شدن
به کدام جانب ِ جهان بگریزم ...

(سید علی صالحی)

************************

"دوستت دارم" را
در دستانم می‌چرخانم
از این دست به آن دست.
پس چرا
هروقت می‌خواهم
به دستت بدهم نیستی؟
چرا اینجا نیستی

تا "دوستت دارم" را
از جنس خاک کنم،
از جنس تنم،
و با بوسه بپوشانمش بر تنت ؟

بگذار "دوستت دارم" را
از جنس نگاه کنم
از جنس چشمانم
و تا صبح به نفس‌های تو بدوزم.

عباس معروفی

*******************

ری‌را...
به خاطر داری آن روز غروب
تو گفتی بوی ميخک و ستاره می‌آيد؟
اما صدايی شبيه صدای بامداد آمد
شما شيونِ اسپند را بر آتش نديده‌ايد
...
بعد يک فوج ستاره‌ سپيد را ديديم
با آسمانی که باکره بود و
ترانه‌ای که لبِ پنجره
به گلویِ گلدان ... نُک می‌زد!

من هنوز نمی‌دانم چرا غروبِ هر پنج‌شنبه گريه‌ام می‌گيرد
برايم بنويس شاعرانِ بزرگ، به ماه کامل چه می‌گويند.......!

(سید علی صالحی)
***************************

 
حـالا کـه رفـتـه ای
مـن مـانـده ام و
آدم هـایـی کـه عـطـر تـو را مـی زنـنـد!

(محمد رضا عبدالملکیان)

********************

 

این بار هم که
تاول پاهایم خشک شود
دوباره عاشقت می شوم
دوباره راه می افتم
دوباره
گم می شوم ...

*کیکاوس یاکیده*

 

 



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، نثر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: عباس معروفی, محمدرضا عبدالملکیان, سید علی صالحی, کیکاوس یاکیده, اینجا بدون من , بهرام توکلی,
نويسنده : ....


نو شدن همچون بهار

از تَردد تُرد ثانیه ها آوای تحول به گوش می رسد...
آن دم که سیب سرخ بهار در سفره هفت سین می نشیند و خوشه های اقاقیا چون ستارگانی از میان گیسوان سبز درختان سرک می کشند، آوای تحول به گوش می رسد: یا محول الحول والاحوال...
قلب فصل ها به انقلاب دل ها مبدل می شود تا از پسِ دل لرزه های آسمان و خیسی پلک ابرها، رویشی از جنس بهاران حاصل شود.

****************



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، متن ادبی، ،
نويسنده : ....


سیزده فروردین در بروجرد

 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
:: برچسب‌ها: سیزده فروردین, بروجرد,
نويسنده : ....


ضرب المثل هایی با عنوان حیوانات(1)

 

یا مکن با فیلبانان دوستی     یا بنا کن خانه ای درخورد فیل      سعدی

- از دماغ فیل افتادن ؛ بسیار متکبر و معجب بودن . به خود مغرور بودن . تکبر بیش از حد. کبر و عجبی که دیگران را ناراحت کند.
- اصحاب الفیل ، اصحاب فیل . رجوع به اصحاب الفیل شود.
- در زیر پای فیل افکندن ؛ به هلاکت رسانیدن . به خطر انداختن . نابود کردن . سبب نابودی کسی شدن .
- فیل آبکش ؛ پیل آبکش . (فرهنگ فارسی معین ). ابر سیاهی که باران آورد.
- فیل کسی را یاد هندوستان دادن ؛ به مستی و شور درآوردن . کسی را از حال عادی خارج کردن و در او شور و شوقی پدید آوردن...............

 

 



:: موضوعات مرتبط: اصطلاحات، نقد و تحلیل، ،
:: برچسب‌ها: ضرب المثل, فیل, لغت نامه دهخدا, فرهنگ معین,
نويسنده : ....


سخنانی ارزشمند از دکتر شریعتی
يك جمله ی زیبا از طرف خدا :
قبل از خواب دیگران را ببخش ؛
و من قبل از اینکه بیدار شوید ، شما را بخشیده ام

http://goonagoon-groups.com/

  آتشي نمى سوزاند "ابراهيم" را ،

و دريايى غرق نمي کند "موسى"را ؛

مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان "نيل" مي سپارد ،

تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه به خونَش ؛

ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند ،

سر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد !

مکر زليخا زندانيش مي کند ،

اما عاقبت بر تخت ملک مي نشيند...

از اين "قِصَص"قرآنى هنوز هم نياموختي؟!

که اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،

و خدا نخواهد ؛

نمي توانند ...

او که يگانه تکيه گاه من و توست !

پس ؛

به "تدبيرش" اعتماد کن ،

به "حکمتش"دل بسپار ،

به او "توکل"کن ؛

و به سمت او "قدمي بردار" ،

تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشيني...

*********

 
چه شبي است !

چه لحظه‌هاي سبک ، مهربان و لطيفي ،

گويي در زير بارانِ نرم فرشتگان نشسته‌ام....

مي‌بارد و مي‌بارد و هر لحظه بيش‌تر نيرو مي‌گيرد !

هر قطره‌اش فرشته‌اي است که از آسمان بر سرم فرود مي‌آيد ...

 

 



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، نثر، ،
:: برچسب‌ها: دکترشریعتی,
نويسنده : ....


حجاج چرا دور خانه خدا خلاف جهت عقربه‌های ساعت طواف می‌کنند

شاگرد پروفسور حسابی بر اساس علم فیزیک، علت اینکه جهت انجام طواف دور خانه خدا خلاف جهت عقربه های ساعت است را تشریح کرد.

 
shamim vasl
 

 

حسین اردکانی، دکترای علم فیزیک و از شاگردان پروفسور حسابی در گفت وگو با خبرنگار جامعه فارس گفت: هر آنچه در شارع مقدس وجود دارد دارای مبنای علمی است به طوری که در اعمال حج آمده است که جهت حرکت برای طواف به سمت چپ و خلاف جهت عقربه های ساعت باشد یا اینکه اکثر مراجع تقلید می گویند که بهتر است در ناحیه در خانه خدا تا مقام ابراهیم طواف انجام شود. وی افزود:



:: موضوعات مرتبط: نثر، ،
:: برچسب‌ها: دکتر حسابی, طواف, دکتر اردکانی,
نويسنده : ....


هومر

ايلياد و اديسه اثر هومر يوناني

هومِر، سراينده و داستان‌سرای یونانی است. وی كمابيش پيرامون ۸۰۰ سال پیش از میلاد می‌زیسته‌است. از اين سراينده زبر‌دست، دو چكامه(منظومه) به نامهای ایلیاد و ادیسه به يادگار مانده است. همه‏‌ آنچه که ما درباره تاریخ و افسانه‌های یونان‌باستان می‌دانیم از اين دو چكامه برگرفته شده است.

ايلياد

ایلیاد، يادواره رزمي‌حماسی است كه داستان بسته است به ربوده شدن هلن (زن زیباروی منلاس) به دست پاریس پسر پریام شاه ایلیون (تروا).

خواستگاران هلن هم‌پیمان شده بودند که چنانچه گزندی به هلن رسید شوهر اورا در كيفر دادن فرد آزار رساننده ياري دهند. از این روي سپاهی بزرگ به فرماندهی آگاممنون و با حضور پهلوانانی چون آشیل اولیس، پاتروکل، آژاکس و… به سوی شهر تروا روانه گردید تا هلن را از پاریس بازپس گیرند. سپاهیان یونان ده سال تروا را دورگيري (محاصره) کردند اما با دلاوري‌هاي پهلوانان تروا، به ویژه هکتور برادر پاریس و پشتیبانی خدایانی چون زئوس و آفرودیت و آپولون نتوانستند كامياب شوند.

***

اديسه

اُدیسه، ديگر يادواره کهن رزمي‌حماسي از هومر است. شیوهٔ بازگويي داستان‌ها در اين چكامه، با چكامه ایلیاد دگرگون است.

چكامه ادیسه، سرگذشت بازگشت یکی از سران جنگ تروا (ادیسیوس فرمانروای ایساکا) است. در این سفر که بیش از بیست سال به درازا می‌انجامد، پيشامد‌هاي گوناگون و دشواري برای وی و همراهانش پیش مي‌آيد. در پايان ادیسیوس که همگان گمان می‌نمودند کشته شده، به ميهن خود بازگشته و دست چنگ‌اندازان را از سرزمین و زن و فرزند خود کوتاه مي‌نمايد.



:: موضوعات مرتبط: ادبیات حماسی، ادبیات حماسی، حماسه های یونان، ،
نويسنده : ....


خدا همیشه با من است............

هر صبح

پلکهایت

فصل جدیدی از زندگی را

ورق می زند !
سطر اول همیشه این است :

خدا همیشه با ماست …

پس بخوانش با لبخند !

::

ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ ؛ پس ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯼ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺟﺰ ﻣﻦ …
::
یادت باشد که افتادن یک برگ از درخت هم بی حکمت خدا نیست چه برسد باقی رخداد های زندگی !

::
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا ، به سوی آنجا که بتوانی انسان تر باشی و از آنچه که هستی و هستند فاصله بگیری ، این رسالت دایمی توست …
دکتر شریعتی
::
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست !

::منبع: smskhor.ir

 



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، ،
نويسنده : ....


جملاتی برای اندیشیدن2

 

گفت : احوال ات چطور است ؟

گفتم اش : عالی است

مثل حال گل !

حال گل در چنگ چنگیز مغول !

(قیصر امین پور)

********

 ” دل ”

اتفاقی ترین اشتباه دنیاست !

بسته میشود آنجا که نباید

کنده میشود از جایی که نباید . . .

********

به دید و بازدید عید

با در بسته قلبت روبرو شدم

طبق رسم قدیمی نوشتم

آمدم ، نبودی

رفتم که شاید بیایی . . . 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، متن ادبی، نثر، ،
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور, دل, دوست داشتن, عاشقانه ها,
نويسنده : ....